بسم رب الشهدا و الصدیقین.
اسلام همواره شاهد ایثار و رشادت انسانهائی دلیر و شجاع که تمام دارائی و وجود شریف خود را در طبق اخلاص نهاده و به یاری دین الهی شتافته بوده است. انسان از زمان هابیل و قابیل تا کنون همواره شاهد نبرد حق و باطل بوده و در این مسیر است که انسانیت انسانها و درنده خوئی انسانماها و صدق گفتار صادقین و کذب کذابین و منافقین چهره نموده و مشهود میگردد.
وبلاگ با ولایت تا شهادت قصد ان دارد که به جوانان و نوجوانان تشنه حق و حقیقت به اندازه وسع و توان بسیار ناچیزش اگاهی و اطلاع رسانی کند چرا که در جبهه فرهنگی و جنگ نرم امروز سلاطین قدرتهای تبلبغاتی هدف خود را ولایت مطلقه فقیه و جوانان و نوجوانان اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و اله قرار داده است.
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
فردا 17 دي، سالروز اجراي طرح استعماري كشف حجاب به دست رضاخان در سال 1314 است. 75 سال پيش رضاخان قصد داشت با قلدري و زور چكمه و آژان چادر از سر هويت واقعي زن مسلمان و خداپرست بكشد، امروز هم در دنياي مدرن با شيوه هاي نوپديد تلاش مي كنند تا زن را دچار از خودباختگي كرده و نگاه ابزاري به زن را ترويج نمايند.
آن روز رضاخان با نام تجددگرايي، ارزش هاي ديني را به مسلخ برد تا به زعم باطل خود جامعه ايراني را دچار دگرگوني و نوسازي فرهنگي! نمايد. مخالفت عملي او با اسلام، فرهنگ و سنت هاي اسلامي، مردم متدين و علماي اعلام را مقابل اين شاه غاصب و جائر قرار داد. كشف حجاب يكي از حلقه هاي مبارزه رضاخان با اسلام و ديانت مردم بود.
امام علی(ع) با واژه ای مهرآفرین، نام فرزند خود را عباس نهاد و عباس یعنی شیر بیشه ی شجاعت و قهرمان میدان نبرد. مام صادق (ع) نیز حضرت ابوالفضل العباس(ع) را به عنوان کسی معرفی می کند که از ایمان استوار و بینش نافذ برخوردار بوده و در راه امام بزرگوارش به جهاد برخاسته است.
پس شايسته باشد كه آن اشخاصي را كه در حمله اولي شهيد شدند و من بر اسم شريفشان مطلع شدم ذكر كنم و ايشان به ترتيبي كه در مناقب ابن شهر آشوب است اين بزرگوارانند:نعيم بن عجلان و او برادر نعمان بن عجلان است كه از اصحاب اميرالمومنين عليه السلام و عامل آن حضرت بر بحرين و عمان بوده و گويند اين دو تن با نضر كه برادر سيم است از شجعان و از شعراء بودهاند و در صفين ملازمت آن حضرت داشتهاند.
اين استغاثه كريمه او را از خواب غفلت بيدار كرد لاجرم به خويش آمد و رو به سوي پسر سعد آورد و گفت اي عمر آيا با اين مرد مقاتلت خواهي كرد؟ گفت بلي والله قتالي كنم كه آسانتر او آن باشد كه سرها از تن پرد و دستها قلم گردد، گفت آيا نميتواني كه اين كار را از در مسالمت به خاتمت برساني؟ عمر گفت اگر كار به دست من بود چنين ميكردم لكن امير تو عبيدالله بن زياد از صلح ابا كرد و رضا نداد.
چون شب عاشورا به پايان رسيد و سپيدة روز دهم محرم دميد حضرت سيدالشهداء عليه السلام نماز بگذاشت پس از آن به تعبيه صفوف لشكر خود پرداخت و به روايتي فرمود كه تمام شماها در اين روز كشته خواهيد شد و جز علي بن الحسين (ع) كس زنده نخواهد ماند و مجموع لشكر آن حضرت سي و دو نفر سوار و چهل تن پياده بودند و به روايت ديگر هشتاد و دو پياده، و به رواتي كه از جناب امام محمد باقر عليه السلام وارد شده چهل و پنج نفر سوار و صد تن پياده بودند و سبط ابن الجوزي در تذكره نيز همين عدد را اختيار كرده و مجموع لشكر پسر سعد شش هزار تن و موافق بعضي مقاتل بيست هزار و بيست و دو هزار و به روايتي سي هزار نفر وارد شده است
پس همين كه شب عاشورا نزديك شد حضرت امام حسين عليه السلام اصحاب خود را جمع كرد، حضرت امام زين العابدين عليه السلام فرموده كه من در آن وقت مريض بودم با آن حال نزديك شدم و گوش فرا داشتم تا پدرم چه ميفرمايد، شنيدم كه با اصحاب خود گفت:
چون روز پنجشنبه نهم محرم الحرام رسيد شمر ملعون با نامه ابن زياد لعين در امر قتل امام عليه السلام به كربلا وارد شد و آن نامه را به ابن سعد نمود، چون آن پليد از مضمون نامه آگه گرديد خطاب كرد به شمر و گفت مالك وَيْلَكَ خداوند ترا از آبادانيها دور افكند و زشت كند چيزي را كه تو آوردهاي، سوگند با خداي چنان گمان ميكنم كه تو بازداشتي ابن زياد را از آنچه من بدو نوشتم و فاسد كردي امري را كه اصلاح آن را اميد ميداشتم والله حسين آنكس نيست كه تسليم شود و دست بيعت به يزيد دهد
حضرت علي اكبر (ع) فرزند ابي عبدالله الحسين(ع) بنا به روايتي در يازدهم شعبان،سال43 قمري در مدينه منوره ديده به جهان گشود. پدر گرامي اش امام حسين بن علي بن ابي طالب (ع) و مادر محترمه اش ليلي بنت ابي مرّه بن عروه بن مسعود ثقفي است.او از طايفه خوش نام و شريف بني هاشم بود . و به بزرگاني چون پيامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امير مؤمنان علي بن ابي طالب(ع) و امام حسين (ع) نسبت دارد.
ابوالفرج اصفهاني از مغيره روايت كرد: روزي معاويه بن ابي سفيان به اطرافيان و هم نشينان خود گفت: به نظر شما سزاوارترين و شايسته ترين فرد امت به امر خلافت كيست؟ اطرافيان گفتند: جز تو كسي را سزاوارتر به امر خلافت نمي شناسيم! معاويه گفت: اين چنين نيست.
اسامی شهدای کربلا از یاران حسین علیه السلام طبق روایاتی که نگارنده از لابلای کتب تاریخ به دست آوردهام از بنی هاشم و غیر بنی هاشم بدین شرح ذکر شده است:
مشهور است که ولادت آن حضرت در مدینه در سوم ماه شعبان سال سوم هجری بوده است . گرچه در باب روز ولادت ایشان اختلاف نظر بسیار است.
شیخ طوسی ( رحمة الله) و دیگران به سند معتبر از امام رضا علیه السلام نقل کرده اند که چون حضرت حسین علیه السلام متولد شد، حضرت رسول صلی الله علیه و آله ، اسما بنت امیس را فرمود: بیاور فرزند مرا اسما! اسما گفت: آن حضرت را در جامه ی سفیدی پیچیده به خدمت حضرت رسالت صلی الله علیه و آله بردم. حضرت او را گرفت و در دامن نهاد و در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفت. پس جبرئیل نازل شد و گفت: حق تعالی تو را سلام می رساندو می فرماید که چون علی علیه السلام نسبت به تو به منزله ی هارون است نسبت به موسی، پس اسم پسر کوچک هارون نام کن که شبیر است و چون لغت تو عربی ست او را حسین نام کن.
راوی در سنه چهل و نهم هجرت ،هنگام شهادت امام حسن مجتبی ،دیگر رویای صادقه پیامبر صدق به تمامی تعبیر یافته بود و منبر رسول خدا ، یعنی كرسی خلافت انسان كامل ، اریكه ای بود كه بوزینگان بر آن بالا و پایین می رفتند . روز بعثت به شام هزار ماهه سلطنت بنی امیه پایان می گرفت و غشوه تاریك شب ، پهنه ای بود تا نور اختران امامت را ظاهر كند ، و این است رسم جهان : روز به شب می رسد و شب به روز. آه از سرخی شفقی كه روز را به شب می رساند ! بخوان قل اعوذ برب الفلق ، كه این سرخی ازخون فرزند رسول خدا ، حسین بن علی رنگ گرفته است و امام حسن مجتبی نیز با زهری به شهادت رسید كه از انبان دغل بازی معاویة بن ابوسفیان بیرون آمده بود ، اگر چه به دست « جعده » دختر « اشعث بی قیس » آه از سرخی شفقی كه روز را به شب می رساند وآه از دهر آنگاه كه بر مراد سِفلگان می چرخد !